تو اين روز و شب هاى غمگين،كه همه جا سياه و تاريكه،خيلى خيلى احساس تنهايى ميكنم.
خدا ميدونه چقدر به بودن محمدم كنارم احتياج دارم.
از زندگى سير شدم.
"دارى با هر نفس دور ميشى از دستام،من اين حال بد و اصلا نميخوام"
نفسى كه ازم دورترش كنه رو نميخوام.خدايا نفس كشيدن بدون اون و نميخوام.نجاتم بده
التماس دعا...
E:scrollsvertical2_.htm